یک روز که دلم گرفته بود

ساخت وبلاگ
داری خوابم میکنیمستُ خرابم میکنی یجوری گیجم میکنی داری کبابم میکنی داری گولم میزنی تو داری آبم میکنی داری با جنسِ نگات از منُ دل تو رد میشی داری با رنگ صدات از من و دل تو رد میشی آخ داری گیجم میکنی با دل عجینم میکنی داری مستم میکنی یجوری خسته ام می یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 131 تاريخ : جمعه 29 ارديبهشت 1396 ساعت: 12:35

گاهی اوقات پُرم از نوشتن ولی هرکاری میکنم هیچ زمانی برای نوشتن پیدا نمیکنم یا اونقدر خسته ام که به محض وارد شدن به پنل مدیریتی خوابم میبره. الان دلم نوشتن میخواد ولی حرفی نیست جز روزمرگی. سه شنبه ی تعطیل وسط هفته عجیب به جونم مزه کرد, صبح قهوه رو همز یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 95 تاريخ : جمعه 22 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:26

قلبم تو سینه میکوبه تا یک ربع دیگه " تو عزیزم" تو اتاق کنفرانس شرکت ما نشستی، البته خداروشکر جلسه با من نیست وگرنه حسابی جلوت وا میدادمو میگفتم کلا پروژه مال شما اصلا سودش مال شما زیانش مال ما، ولی فکر نکنم خانم و آقای فلانی که با شما جلسه دارند به ا یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 91 تاريخ : جمعه 22 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:26

تمام بدوبدوها را که بگذاریم کنار...تمام طرحای نصف و نیمه ی روی میزم، کار آبرنگ ناتمامم، تماسهای گرفته نشده، پایان نامه ی بابا، پروژه ی کاریم و بوکمارکی که لای صفحه ی 375 کتابم مانده ....اون لحظه ای که با مانتو و مقنعه تو آشپزخانه ایستاده بودمو داشتم یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 103 تاريخ : جمعه 22 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:26

ساعت پنج و نیم صبح که به قاعده ی هر روز بیدار شدم ساعت رو اسنوز کردم تا یک ربع به شش صبح، برعکس هر روز با صدای ساعت یهو نپریدم که کارامو بکنم حالم گرفته اسپروپوزال بابا تایید نشد... تختم رو مرتب میکنم، قهوه دم میکنم، برای پرنده ها نون خشک میریزمو سیب یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 99 تاريخ : جمعه 22 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:26

آمدم بنویسم خیلی بد است که وقتی دارید برای پدرتان در مورد سفارشی سازی محصولات پژوهش میکنید و آهنگ گروه دال توی گوشتان پخش میشود و از دنیا و متعلقاتش جدا شده اید نمیتوانید لابلای نت ها و برگه ها و مقاله ها برای یارتون بنویسید: " باز تو از کوچه ما گذشت یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 108 تاريخ : جمعه 22 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:26

صبحی که داشتم میرفتم سرکار مامان گفت یه ظرف چاغاله و گوجه سبز گذاشتم ببری سرکار, با عجله ظرف غذامو از یخچال برداشتم و گفتم نه وقتی برگشتم میخورم... تمام امروز به این لحظه فکر میکردم وقتی. ساعت پنج قهوه میخوردمو طرح میزدم وقتی از صبح چشم دوخته بودم به یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 106 تاريخ : جمعه 22 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:26

وسط حالی که الان دارم که قُلُپ قُلُپ دم کرده ی گل گاوزبون میخورم که حالم...

وسط اصلاح نگارش فصل نمیدونم چندم طرحِ...

گیر کرده لای فازهای پروژه ی...

با بغضی که نه میترکه نه فرو میره...

دوست دارم پاشم برم برات یه ماگی بخرم که روش نوشته شده باشه " خاک بر سر کن غم ایام را"


یک روز که دلم گرفته بود...
ما را در سایت یک روز که دلم گرفته بود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5zendegikhoobe9 بازدید : 112 تاريخ : جمعه 22 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:26